دیلم

معنی دیلم
[دَ لَ] (اِخ)( 1) نام قومی از اعاجم از بلاد شرق و بعضی گویند که از ترک باشند (از تاج العروس) طایفه ای معروف (غیاث هستند و یکی از شاهان عجم « ضبه بن اد » اللغات) گروهی است (منتهی الارب) نام طایفه ای از مردم و بعضی گویند که از نسل آنان را در کوههای دیلم گذارده و در آنجا زیاد شدند (از لسان العرب) و بعضی گویند مراد از دیلم بنی ضبه اند جهت سیاهی رنگ ایشان (از لسان العرب) از رجال و مردان دیلم در جاهلیت زیدالفوارس بن حصین و در اسلام ابن شبرمهء قاضی اند (از تاج العروس) نام گروهی است که آل بویه از میان ایشان برخاستند و بر خلفای بنی العباس در بغداد خروج کردند بعضی ایشان را از فرزندان یافث بن نوح و بعضی دیگر از بنی باسل بن آشوربن سام بن نوح شمرده اند و گویند که از قوم عربند اما ابوعبید این قول را ضعیف دانسته است (از صبح الاعشی ج 1 ص 367 ) دیلم نام مردم بومی قدیم ناحیهء دیلم، قوم دیلم در دورهء اسلامی غالباً به سربازی و سلحشوری معروف بوده اند، و بسبب قوت چالاکی خویش مخصوصاً در خدمات نگهبانی و زندانبانی وارد میشده اند منشأ اولیهء دیلمیها بطور یقین معلوم نیست و احتما مربوط به دورهء پیش از ظهور نژاد ایرانی است بسیاری از نویسندگان قدیم نام برده اند و بطلمیوس « لومایوی » یونان و روم با نام دیلمها آشنا بودند چنانکه پولوبیوس (قرن 2 قم) همسایگان شمالی ماد را (قرن 2 م) سرزمین دلومائیس را در شمال، خورومیترنه = خوار و ورامین و در غرب تپوری = طبرستان شمرده است در تاریخ ایران، بیشتر اطلاعات ما راجع به دیلم و دیلمیها از دورهء سامانیان است بقول بعضی مآخذ دیلمیها هیچگاه در فرمان شاهان ایران نبودند بلکه بعنوان سرباز مزدور خدمت میکردند در ضمن لشکرکشیهای خسرو انوشروان مکرر ذکر دیلمیها آمده است از آن جمله در حدود 570 م که انوشروان لشکر به یمن فرستاد عدهء بسیاری از مردم دیلم در لشکر وی بودند چنانکه فرماندهء آنان نیز مع هذا در پایان عهد ساسانیان و مقارن آغاز حمله و هجوم عرب دسته های دیلم در « وهریز » یا « وهرز » پیرمردی بود و به عنوان داخل ولایات مرکزی ایران تاخت و تاز میکرده اند و به غارت و راهزنی میپرداخته اند بواسطهء وجود حصار البرز مثل مردم طبرستان سالها در مقابل لشکریان اسلام مقاومت میکردند و مدتها پس از انقراض سلسلهء ساسانی همچنان به آیین قدیم خویش باقیماندند و با آنکه مسلمین چندین بار به آنجا لشکر کشیدند نتوانستند تمام آن را مسخر سازند و بهمین جهت دیلم پناهگاه امنی برای سرکشان و مخالفین خلفای عباسی گردید در قرن دوم و سوم و اوائل قرن چهارم هجری قمری دیلم جزء قلمرو جستانیان بود که با علویان طبرستان روابط دوستانه داشتند و در زمان ناصر کبیر از فرمانروایان سلسلهء اخیر بود که بسیاری از دیلیمیان بین شمال سفیدرود و آمل به اسلام (آیین زیدیه) درآمدند سلسلهء جستانیان بدست آل مسافر منقرض شدند معروف ترین سلسله ای که از میان دیلمیان برخاست سلسلهء آل بویه بود بقول نویسندگان قدیم، دیلمیان مردمی نحیف و خوش سیما و سبک مو بودند و زراعت و گله داری میکردند ولی اسب نداشتند مردان دیلمی بسیار جسور بودند از میان سلاحهای ایشان به زوبین و سپر بلندی منقش به رنگهای روشن اشاره شده است از قوم دیلم گاه بعنوان غلام و برده که در خدمت امرا و لشکر خلفا بودند نام برده شده زنان دیلم مانند مردان کار کشاورزی میکردند دیلمیان روابط خانوادگی و آداب و رسوم مخصوص داشتند درمرگ کسان خود و حتی در گرفتاریهای شخصی سخت بی تابی و زاری میکردند معزالدوله دیلمی در 352 ه ق نوحه سرایی عمومی را برای امام حسین(ع) در بغداد رواج داد و همین امر اساس عزاداری ماه محرم گردید با وضع مستحکم دیلم و تمایلات مردم آنجا که بعضی از سرانشان مانند اسفاربن شیرویه و مرداویج دعوت اسماعیلیه را پذیرفته بودند توجه حسن صباح را بجانب دیلم جلب کرد و وی ابتدا مبلغین خود را به آن ناحیه گسیل داشت و سپس در 483 ه ق قلعهء الموت را تسخیر کرد، به این ترتیب تا بیش از یک قرن و نیم از این تاریخ، ناحیهء مستحکم بزرگ دیلم بصورت مرکزی خطرناک برای مستملکات سلجوقیان گردید در جنگهایی که بدین سبب روی داد و سپس بعد از ویرانی قلاع اسماعیلیه بدست هلاکو، مردم دیلم آسیب فراوان دیدند بعدها مرتفعات دیلم کمابیش تحت تسلط سلسلهء کارکیائیان گیلان شرقی (بیه پیش) که مرکزشان در لاهیجان بود قرار گرفت در 819 ه ق سیدرضی لاهیجانی دیلمیان را به کنار سفیدرود دعوت کرد و 2 تا 3 هزارتن از ایشان را با سرکردگانشان بقتل رسانید (از دائره المعارف فارسی) تیره ای ایرانی ساکن دیلمستان، این تیره تا قرن هشتم هم وجود داشته و از تیرهء گیل جدا بوده است در قرن مذکور سادات کیایی گروه بسیاری از آنان را کشتند، ظاهراً آنچه بازماندند با مردم گیل درهم آمیختند و گیلکان امروزی فرزندان و بازماندگان هر دو 279 ، قاموس ، 258 و ج 7 ص 150 ، تیره اند رجوع به ترجمهء سرزمینهای خلافت شرقی ص 185 به بعد، العقد الفرید ج 3 ص 291 ، الاعلام ترکی، مازندران و استرآباد رابینو، تجارب الامم بن مسکویه ج 2، مقدمهء ابن خدون، ص 62 ، روضات الجنات ص 177 145 ، عیون الانباء، ص 233 تا 234 ، اخبار الحکماء قفطی، ،480 ، فهرست اعلام حبیب السیر، مجمل التواریخ والقصص ص 344 342 ، ضحی ،313 ، 348 ، ایران در زمان ساسانیان ص 260 ، التفهیم بیرونی، فرهنگ ایران باستان ص 297 ، تاریخ سیستان ص 315 257 الوزراء و ، 297،326 ، فارسنامهء ابن البلخی، تاریخ جهانگشای ج 2 ص 115 البیان و التبیین، ج 1 ص 262 ، الاسلام ج 3 ص 244 48 ، فهرست اعلام تاریخ گزیده، اخبارالدوله السلجوقیه ، 149 یشتهاج 1 و 2، سفرنامهء ناصرخسرو ص 7 ،146 ، الکتاب ص 145 ص 80 ، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 175 و المعرب جوالیقی و الجماهر ص 21 شود : ز گیل و ز دیلم بیامد سپاه همی گرد لشکر برآمد بماهفردوسی به پیغمبر عرب یکسر مشرف گشت و فر او ز ترک و رومی و هندی و سندی گیلی و دیلم ناصرخسرو روی دیلم دیدم از غم موی زوبین شد مرا همچو موی دیلم اندر هم شکست اعضای من خاقانی زوبینت ز نرگس، سپر از نسرین است پیرایهء دیلم سپر و زوبین استخاقانی طبع تو شناسد آب شعرم دیلم داند نژاد دیلمخاقانی ترک چون هست به انداختن زوبین جلد چه زیان دارد اگر مولد او دیلم نیست خاقانی و رجوع به دیلمیان و دیلمان و دیالمه شود || هر فرد از قوم دیلم دیلمی نام مردمی که به اسم سرزمینشان نامیده شده اند (از معجم البلدان) و رجوع به دیلم نام قومی از اعاجم شود|| کسی که مادرش از حبش و پدرش از ترک باشد یا برعکس (غیاث اللغات (||) اِ) توسعاً برده (یادداشت مرحوم دهخدا) بنده و غلام بندهء سپید پوست : این است همان درگه، کو را ز شهان بودی دیلم ملک بابل هندو شه ترکستانخاقانی بدی دیلم کیایی برگزیدی تبر بگذاشتی زوبین خریدینظامی || در ادب فارسی لفظ دیلم مجازاً بمعنی نگهبان و زندانبان آمده است (دائره Delumaioi - ( المعارف فارسی) رجوع به دیلم بمعنای اسم خاص شود (در یونانی) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.