دولت پناه
[دَ / دُو لَ پَ] (ص مرکب) پناه و ملجأ دولت و سلطنت (ناظم الاطباء) که در پناه بخت و نعمت و اقبال است که بخت و اقبال پشت و پناه اوست : که دولت پناها جوانبخت باش همه ساله با افسر و تخت باشنظامی یکی سوی دستور دولت پناه به چشم سیاست نظر کرد شاهنظامی یاران همنشین همه از هم جدا شدند ماییم و آستانهء دولت پناه توحافظ.