دوستکار
(ص مرکب) دوستدار دوستار دوست دارنده رفیق شفیق خواستار و خواهان : اسماعیل گفت: یا پدر دوستکاران خدا را با خواب چه کار است که شب بخوابند (قصص الانبیاء ص 51 ) رجوع به دوستدار شود - دوستکار کسی کردن؛ طرفدار وی ساختن ( خواهان او گردانیدن : ولیکن مردان و زنان را جمع کنند و دوستکار تو کنند (قصص الانبیاء ص 76.