دورویه

معنی دورویه
[دُ یَ / یِ] (ص نسبی، ق مرکب)دورو هر چیز که دارای دورو باشد (ناظم الاطباء) پشت ورودار مقابل یک رو مقابل یک رویه دارای دوسو و دارای دوطرف (یادداشت مؤلف) طاره (المنجد) : چیست آن گرد بزرگ اشکم دورویهء زشت دره در روی کشیده به شکم دره زنی سوزنی دورویه( 1) نیستیم چو کاغذ به هیچ روی گردون قلم ز بهر چه بر ما همی کشد جمال الدین عبدالرزاق از خنجر دورویه سه کشور گرفتنش وز ناچخ سه پایه دوسلطان شکستنش خاقانی چون تیغ دورویه بر گشاید ده ده سر دشمنان ربایدنظامی - کمر دورویه؛ پشت و رو یکی : جوزا کمر دورویه بسته بر تخت دوپیکری نشستهنظامی چون گل کمر دورویه می بست رویین در پای و شمع در دستنظامی || دوتایی و مضاعف (ناظم الاطباء ||) دو صف دو قطار دورده دورسته از دو سو از دو جانب از دو لشکر از دو سوی از دو طرف (یادداشت مؤلف) : برآورد شاه از کمینگاه سر نبد تور را از دورویه گذرفردوسی دورویه ز لشکر برآمد خروش زمین آمد از نعل اسبان بجوشفردوسی گشاده نباید که دارید راه دورویه پس و پیش آن رزمگاهفردوسی برآویخت با نامور مهرنوش دورویه ز لشکر برآمد خروشفردوسی سرا و مجلس پرمردم و دورویه بپای غلام و چاکر هر یک به خدمت اندرخور فرخی ز دورویه دشمن ندانم برست نه پیداست کاختر که را یاور استاسدی و دیگر لشکرها دورویه پیرامون مزدکیان که برخوان نشسته بودند درگرفتند (فارسنامهء ابن بلخی ص 90 ) دورویه سماطینی آراسته نشینندگان جمله برخاستهنظامی ز جای گوسفندان تا در کاخ دورویه سنگها زد شاخ در شاخنظامی دورویه آن سپه درهم فتادند در کینه به یکدیگر گشادندنظامی دورویه سپه پاس برداشتند مگس گرد خرگاه نگذاشتندنظامی - دارهای دورویه؛ دارها که در برابر هم در یک صف برپا کنند : روز چهارشنبه این علی را با صدوهفتاد تن بر دارها کشیدند و این دارهای دورویه بود از در آن سوراخ تا آنجا که رسید (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 574 ) - دورویه (یا به دورویه) ایستادن (یا ستادن)؛به دو ردیف ایستادن در دوصف روبروی هم قرارگرفتن در دو رده برابر هم ایستادن :لشکر با سلاح و برگستوان و جامه های دیبای گوناگون با عماریها و سلاحها به دورویه بایستادند (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 290 ) صحنی فراخ چنانکه لشکر به دورویه بایستادی (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 349 ) دورویه ستادند برجای جنگ نمودند بر پیش دستی درنگنظامی دورویه ستادند بر در سپاه سخن پرور آمد در ایوان شاهسعدی - دورویه سپاه (یا سپه)؛ دو سپاه مقابل (ناظم الاطباء) دو صف لشکر متخاصم : و گر در میان دورویه سپاه بگردی همی از پی نام و جاهفردوسی بدان تا میان دورویه سپاه بود گرد اسب افکن و رزم خواهفردوسی || - دو رسته لشکری برابر هم صف کشیده : بدان تا میان دورویه سپاه رسید اندر آن سایهء تخت شاهفردوسی - دورویه (یا از دورویه) صف زدن؛ دورویه صف برکشیدن رده کشیدن در دوطرف راه : سه منزل سپه داد زی راه روی دورویه زده صف به کردار کویاسدی دورویه گرد تخت پادشاییش کشیده صف غلامان سراییشنظامی || - از دو طرف دو سپاه متخاصم صف بستن از دو سوی میدان رزم صف کشیدن : سپه از دورویه کشیدند صف همه نیزه و تیغ هندی به کففردوسی ز لشکرگه پهلوان بر دو میل کشیده دورویه رده ژنده پیلفردوسی دورویه سپه برکشیدند صف همه نیزه و تیغ و زوبین به کففردوسی دلیران پرخاش دورویه صف کشیدند جان برنهاده به کفاسدی چو صف زد ز دورویه یکسر سپاه غریو از دل کوس برشد به ماهاسدی - سپاه دورویه؛ دورویه سپاه دو لشکر تعبیه که برابر هم قرار گرفته باشند : سپاه دورویه خودآگاه نی کسی را سوی پهلوان راه نی فردوسی رجوع به ترکیب دورویه سپاه شود || دودمه دولبه -امثال: شمشیر دورویه کار یکرویه کند (یادداشت مؤلف ||) دولا (یادداشت مؤلف ||) گل رعنا که یک روی زرد و روی دیگر سرخ دارد دورو دوروی گل قحبه دودیمه گل دوآتشه وردالفجار وردالحمار (یادداشت مؤلف) : دورویه گل چوپارهء( 2) از سرخ دیبه است چون پشت او( 3) به رشتهء زرین بیاژنی منوچهری گل دورویه چونان چون قمرها در دوپیکرها منوچهری (|| اصطلاح موسیقی) دف دوروی( 4) تنبور دایره داریه (یادداشت مؤلف) لغتی است در دایره (داریه) : آن خرپدرت به کشت خاشاک زدی مامات دف و دورویه چالاک زدی آن بر سر گورها تبارک خواندی وین بر در خانه ها تبوراک زدیرودکی( 5) گوییا چون دورویه گشته ستی کو کند هر زمان به هر سو روی ناصرخسرو || منافق دوروی : سدیگر سخن چین و دورویه مرد بکوشد برانگیزد از آب گردفردوسی || دوگونه ذوجنبتین دارای دوجنبه دارای دو صورت متضاد (از یادداشت مؤلف) : و گرنه سرانشان برآرم به دار دورویه بود گردش روزگارفردوسی || آنچه از پارچه و قماش که پشت و رویش از لطافت و گل نقشه و بافت یکسان باشد (یادداشت مؤلف) : شبانگه خواهدم دورویه دیبا ندیمی را پریرویان زیبا(ویس و رامین) ( 1) - به معنی منافق نیز ایهام دارد ( 2) - ن ل: ابرهء ( 3) - ن در بعضی نسخ دیوان انوری نیز آمده است - (Tambour de Basque (5 - ( ل: آستر ( 4.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.