دورکشیدن
[کَ / کِ دَ] (مص مرکب) به درازا کشیدن طول کشیدن طول یافتن زمانی دیر ادامه یافتن دیرزمانی ادامه داشتن (از یادداشت ( مؤلف) : ابومطیع به درگاه آمده بود و وی بماند به جانب خانه نرفت چه شب دور کشیده بود (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122.