دورباش

معنی دورباش
(فعل امر، اِ مرکب) کلمهء فعل؛ یعنی عقب بایست و باخبر باش و راه بده و کنار برو (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از شرفنامهء منیری) (برهان) کلمه ای که فراشان پیشاپیش پادشاهی یا زنان حرم او می گفته اند تا عابرین از معبر او دور شوند و در زمان ناصرالدین شاه می گفتند: دور باش کور باش (یادداشت مؤلف) برد بردابرد بردبرد بروهابرو : دهان دورباش از خنده می سفت فلک را دورباش از دور می گفتنظامی چگونه شوم بردری نورپاش که باشد بر او اینهمه دورباشنظامی از ولوله و نعرهء بواب و دورباش عرفات در غرفات سکرات آواز کوس و دبدبه نوبت گرد از روی ماه برآورده (ترجمهء محاسن اصفهان ص 52 ) چند خواهی دورباش از پیش و پس دورباش نفرت خلق از تو بسشیخ بهائی - دورباش زدن؛ دورباش گفتن : چو در خاک چین این خبر گشت فاش که مانی برآن آب زد دورباشنظامی چنان می کشید آه سینه خراش که می زد به خورشید و مه دورباش امیرخسرو (از آنندراج) جهانسوز ترکان با دورباش زده برفلک نعرهء دورباش (همای و همایون از شرفنامه) غیرت من برسرتو دورباش می زند کای حسن از این در دور باش مولوی گر درآمد بقچه را زد دور باش گفت ای خسقی ز والا دور باش نظام قاری سپر و شمشیر و حمایل پشت به دیوار زده حارس و دورباش نفایس اجناس این کوشک بود نظام قاری (دیوان ص 154 ||) نیزه ای که سنانش دوشاخه بود وآن را مرصع کرده پیشاپیش پادشاهان کشند تا مردمان بدانند پادشاه می آید خود را به کناری کشند (ناظم الاطباء) (از غیاث) (از آنندراج) (از جهانگیری) (از شرفنامهء منیری) (برهان) چون دور باش در دهن مار دیده ای از جوشن کشف چه هراسی چه غم خوری خاقانی دور باش قلمش چون به سه سرهنگ رسد از دوم اخترش افشان به خراسان یابم خاقانی زبان خامهء جوشن در زره برمن به دورباش سنان فعل تیرسان ماند خاقانی بر آورد از جگر آهی چنان سرد که گفتی دورباشی بر جگر خوردنظامی آورده به حفظ دورباشی در شیر و گوزن خواجه تاشینظامی دلی کو پی جان خراشی بود کمندی که بی دورباشی بودنظامی به هرگام از برای نورپاشی ستاده زنگیی با دورباشینظامی سمندش گرچه با هر کس به زین است سنان دورباشش آهنین استنظامی هر فراشی صاحب دورباشی و هر جافیی کافیی (تاریخ جهانگشای جوینی) او را متهم کردند که تو خطبه به نام خود کرده ای و چتر و دورباش برگرفته (لباب الالباب عوفی ج 1 ص 114 ) گهی از گوشه های چشم خواندن گهی از دورباش غمزه راندن امیرخسرو (از آنندراج) - دورباش خوردن؛ نیزه خوردن هدف اصابت نیزه قرار گرفتن : ز آه صبحدم در هر خراشی خورم پوشیده در جان دورباشی امیرخسرو (از آنندراج) - دورباش دوشاخی؛ قلم نی کلک نی که در میانه فاق دارد : ز نی دورباش دوشاخی نداشت چو من درسه شاخ بنان عنصریخاقانی || نیزهء کوچک || تبرزین و ناچخ (ناظم الاطباء) ناچخ (صحاح الفرس ||) چوبی که چاووش قافله بردست گیرد || چاووش و نقیب قافله || آه کنایه از آهی که از دل برآید (ناظم الاطباء) کنایه از آه است (غیاث) : چو دارا جواب سکندر شنید یکی دورباش از جگر برکشیدنظامی || کنایه باشد از موانع (از غیاث) : در آن آرزوگاه با دورباش نکردند جز بوسه چیزی تراشنظامی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.