دوتایی شدن
[دُ شُ دَ] (مص مرکب)خم شدن خمیدن خمیده گشتن دوتو شدن دوتاه گشتن (یادداشت مؤلف) : دوتایی شد آن سرو نازان به باغ همان تیره گشت آن گرامی چراغفردوسی || خم شدن احترام بزرگی را خمانیدن قامت بزرگداشت شاه و امیر و بزرگی را دوتا شدن : دوتایی شد و بر زمین بوسه داد بخندید ازو شاه و دل کرد شادفردوسی دوتایی شدندی بر تخت او از آن برشده فره و بخت اویفردوسی رجوع به دوتا شدن شود.