دوبیتی
[دُ بَ / بِ] (ص نسبی، اِ مرکب)(اصطلاح عروضی) مثنات مثنی (السامی فی الاسامی) مثناه (زمخشری) رباعی (یادداشت مؤلف) ترانه (صحاح الفرس) (فرهنگ اسدی) رباعی، چه به اصطلاح عروض دو بیت مربع را گویند و چون مجموع آن به منزلهء چهار بیت است آن را رباعی و نیز دوبیتی گفته اند و تصریع بیت اول ضرورت است و اگر مصراع سوم مقتفی باشد آن را مصرع نامند وگرنه خصی (از ناظم الاطباء) شعری دارای دو بیت یا چهار مصراع که مصراعهای اول و دوم و چهارم با هم مقتفی هستند فرق آن با رباعی این است که وزن آن با وزن رباعی (لاحول ولاقوه الا بالله) فرق دارد دوبیتی مانند رباعی است جز اینکه وزنش است مانند دوبیتی های باباطاهر عریان که به لهجهء محلی و بسیار مشهور است (از جمله این « مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل » مطابق با دوبیتی ها) : همایونم سر کوهم وطن بی سیر عالم کرم هر جا چمن بی نه خون دیرم نه مون دیرم نه سامون دم مردن پر و بالم کفن بی دلی دیرم چو مرغ پاشکسته چو کشتی بر لب دریا نشسته همه گوین که طاهر تار بنواز صدا چون می دهد تار گسسته ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد (از بدیع و قافیه 14 ) بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی که بانگ چنگ فروداشت عندلیب رزی - و عروض تألیف استاد همایی صص 13 منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 129 ) چون قدح گیریم از چرخ دوبیتی شنویم به سمن برگ چو می خورده شود لب ستریم منوچهری - دوبیتی خواندن؛ تغنی کردن (ناظم الاطباء) آواز خواندن (|| اصطلاح موسیقی) یکی از گوشه های چهارگاه|| یکی از گوشه های شور || یکی از گوشه های سه گاه (|| اصطلاح دیوانی) نام منصبی است و صاحب این منصب را هشتاد هزار مقرر باشد چون چهل دام یک روپیه می شود (آنندراج) (از غیاث) اما شاید کلمه دگرگون شدهء، دوبیستی باشد به قرینهء « دام » یادداشت لغت نامه) ) « دام » چهل.