دنگی
[دَ] (ص نسبی) دنگ کوب را گویند و او شخصی باشد که برنج را از پوست جدا کند (برهان) (از انجمن آرا) (از برهان) (از ناظم الاطباء) رجوع به دنگ کوب شود || برنج که با دنگ از کاه جدا شود مقابل ماشینی || با سر به طرف پایین رفتن هواپیما و مجدد بازگشتن (به وسیلهء دستهء فرمان) (فرهنگ فارسی معین).