دندانه دار
[دَ دا نَ / نِ] (نف مرکب)دندانه دارنده مضرس هر چیز که دارای دندانه ها باشد (ناظم الاطباء) ذوالتضاریس (یادداشت مؤلف) : چون کنار شمع بینی ساق من دندانه دار ساق من خایید گویی بند دندان خای من خاقانی خنجر او ساخته دندان نثار خوش نبود خنجر دندانه دارنظامی مشرف الاوراق؛ با برگ های دندانه دار (یادداشت مؤلف).