دله
[دَ لَ / لِ] (ص) در تداول، آنکه هر خوردنی بیند خوردن خواهد آنکه هرچه از خوردنی بیند خواهد، و بیشتر کودکان را گویند آنکه هرچه از خوردنی بیند از آن خوردن خواهد آنکه هر چیز از خوردنیها بیند خواهد، و بیشتر در اطفال آرند (یادداشت مرحوم دهخدا) پرخور شکمخواره شکمباره هوسناک و شکمو || کسی که متمایل به چیزهای کوچک و پست و اندک بها باشد آدم پست و کوتاه نظر (از فرهنگ لغات عامیانه) -امثال: دله از سفره قهر می کند قحبه از رختخواب؛ این مثل در مورد کسی گفته می شود که به ظاهر از چیزی ابراز تنفر کند ولی هرگز دل از آن برنکند و دست از آن ندارد (فرهنگ عوام ||) چشم چران هرزه که با داشتن زن چشم در پی زن دیگر دارد رجوع به فرهنگ لغات عامیانه شود: پیرمردها دله می شوند؛ یعنی هر زنی را بینند تمتع از او را آرزو کنند (یادداشت مرحوم دهخدا) - حسن دله؛ به آدمهای هوسناک و پست گفته شود (فرهنگ لغات عامیانه) - مثل سگ حسن دله؛ ولگرد و فضول اشخاصی که به هر جا سرکشند و در هر کاری خود را داخل کنند (فرهنگ لغات عامیانه||) ولگرد || دست کج دزد ناخنکی دست چسبناکی رجوع به دله دزد شود.