دل گران
[دِ گِ] (ص مرکب) ملول دلتنگ (آنندراج) ناراضی رنجیده آزرده (ناظم الاطباء) در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند (یادداشت مرحوم دهخدا) بی میل (از فرهنگ عوام) : بتر زین برف و راه سخت آنست که آن مه روی( 1) بر من دل گران است (ویس و رامین) نگارا تا تو برمن دل گرانی به چشم من سبک شد زندگانی همیشه دل گران باشی به بیداد گران باشد همیشه سنگ و فولاد (ویس و رامین) دید کز جای برنخاستمش تیره بنشست و دل گران برخاستخاقانی بی رخت باده نکردیم به جام دل گران شیشه ز محفل برخاست میرمعصوم (از آنندراج) ( 1) - ن ل: بت روی.