دلف
[دَ / دَ لَ] (ع مص) گام خُرد نهادن (المصادر زوزنی) آهسته رفتن به رفتار قیدیان (از منتهی الارب) راه رفتن مرد سالخورده یا و نرم رفتن مانند سپاهی که بسوی سپاه دیگر رود (از اقرب « دبیب » شخص در بند با گامهای متقارب، و یا راه رفتن بالاتر از الموارد) دُلوف دَلفان دَلیف || پیش درآمدن لشکر در کارزار بسوی لشکری دیگر (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء||) شتافتن (از اقرب الموارد ||) پیش فرستادن (از ناظم الاطباء ||) بلند کردن ماده شتر بار خود را (از اقرب الموارد).