دل شکسته
[دِ شِ کَ تَ / تِ] (ن مف مرکب) آزرده دل شکسته دل شکسته خاطر محزون غمناک (آنندراج) ملول (ناظم الاطباء) مکسورالقلب منکسرالقلب رنجیده آزرده عمید معمود (یادداشت مرحوم دهخدا) : سپه دل شکسته پر از درد شاه خروشان و جوشان همه رزم خواهفردوسی ای از تو یافته دل و فربی شده فرهنگ دل شکسته و جود نزارفرخی استادم بونصر رحمه الله علیه به هرات چون دلشکسته ای می بود امیر[ مسعود ] به چند نوبت او را دلگرم کرد (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 139 ) افشین برخاست دل شکسته و بدست و پای مرده برفت (تاریخ بیهقی ص 174 ) سخت دل شکسته بود و همگان وی را دل خوش می کردند (تاریخ بیهقی ص 554 ) حیران و دل شکسته چنین امروز از رنج و از تفکر دوشینمناصرخسرو عمری است کز تو دورم و زآن دل شکسته ام نی از توام سلام و نه از دل خبر رسید خاقانی خاقانی دل شکسته ام لیک دل بهر خلاص جان شکستمخاقانی هرکجا دل شکسته ای بینند کارشان جز شکسته بندی نیستخاقانی او زلف را برغمم دایم شکسته دارد من دل شکسته زآنم کاندر شکست اویم خاقانی خاقانی دل شکسته ام باش تا عمر چه بردهد هنوزمخاقانی مجنون غریب دل شکسته دریای ز جوش نانشستهنظامی آن پرده نشین روی بسته هست از قبل تو دل شکستهنظامی مجروحم و پیر و دل شکسته دور از تو به روز بد نشستهنظامی وز آنجا دل شکسته تا به ایوان برفتند آن دل افروزان خراماننظامی دری دید آهنین در سنگ بسته ز حیرت ماند بر در دل شکستهنظامی تو در سنگی چو گوهر پای بسته من از سنگی چو گوهر دل شکستهنظامی توبهء ما درست نیست هنوز ز من دل شکسته دست مدارعطار این پنج روز مهلت دنیا بهوش باش تا دل شکسته ای نکند بر تو دل گرانسعدی - دل شکسته شدن؛ محزون شدن ناامید شدن : ز کار شما دل شکسته شدند برین خستگی نیز خسته شدندفردوسی سپه سربسر دل شکسته شدند همه یک ز دیگر گسسته شدندفردوسی همه رومیان دل شکسته شدند به دل پاک بی جنگ خسته شدندفردوسی همه هندوان دل شکسته شدند به جان و دل از بیم خسته شدنداسدی از این سبب لشکر دل شکسته شدند و ترکان دست بردند (فارسنامه ابن البلخی ص 44 ) گناه او را بود که بر سر کوه برد تا لشکر دل شکسته شدند (فارسنامه ابن البلخی ص 45 ) بدان زیان نشود دل شکسته ازپی آنک که سود خویش سراسر در آن زیان بیند سوزنی - دلشکسته کردن؛ غمگین کردن : سپه را همه دل شکسته کنی به گفتار بی جنگ خسته کنیفردوسی - دل شکسته گردیدن؛ نومید گردیدن :دشمنان و مفسدان غمگین و دل شکسته گردند (تاریخ بیهقی ص 21 ||) محروم نومید بیچاره (ناظم الاطباء) مأیوس : ای پسر هیچ دل شکسته مباش کاندرین خانه نیز احرارندناصرخسرو.