دلچسب
[دِ چَ] (نف مرکب) چیزی که دل آنرا بخواهد مرغوب و مطلوب (از آنندراج) محبوب و مقبول و دلپذیر (ناظم الاطباء) : خواب را بر کوهکن تصویر شیرین تلخ کرد کار چون دلچسب شد خود کارفرما می شود تأثیر (از آنندراج) داغ از دانهء خالت چه بلا دلچسب است آه از جلوهء قدت چه قدر موزون است ظهوری (از آنندراج) شَقر؛ کار دلچسب و مقصود (منتهی الارب).