دلبسته
[دِ بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب)دل داده دل به چیزی سپرده دارای تعلّق با تعلّق خاطر : هر آنکس که پیوستهء او بود بزرگی که دلبستهء او بودفردوسی همراه اگر شتاب کند در سفر تو بیست دل در کسی مبند که دلبستهء تو نیست سعدی (گلستان ||) عاشق و معشوق گرفتار و رنجور || ستمکش (ناظم الاطباء).