دلالی
[دَلْ لا] (حامص) شغل دلال عمل دلال کار دلال دلال (از منتهی الارب) میانجیگری میان خرنده و فروشنده و راهنمایی در دادوستد و معامله (ناظم الاطباء) پیدا کردن طرف معامله یا معامله کردن به حساب و اسم دیگری در ازاء اجر معین (از فرهنگ حقوقی) رجوع به دلال شود || عمل دلاله شغل زن دلاله -امثال: قحبه چون پیر شود پیشه کند دلالی (از مجموعهء امثال فارسی طبع هند) رجوع به دلاّله شود (|| اِ) حق الزحمهء دلال جعل دلال پولی که از بابت حق دلال به او می پردازند.