دل آرا
[دِ] (نف مرکب) دلارا دل آرای دل آراینده آرایندهء دل شادکنندهء دل آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود : نشستند بر زین پرستندگان دل آرا و هرگونه ای بندگانفردوسی کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او لحن داود به آهنگ دل آرا شنوندخاقانی چون روی تو در دهر دل آرایی نیست خوشتر ز سر کوی تو مأوایی نیست حسن متکلم || نگار شاهد معشوق معشوقه محبوب (ناظم الاطباء) : نظر به خط دلاویز آن دل آرا کن شکستهء قلم صنع را تماشا کن صائب (از آنندراج) چون نیست وصال آن دل آرا ممکن آن به که ز راه او روان برخیزم حسن متکلم رجوع به دل آرای شود.