دک

معنی دک
[دَ] (اِ) نصیب و تقدیر (برهان) حصه و نصیب و بهره و تقدیر و قضا (ناظم الاطباء ||) گدائی (برهان) فقر و گدائی (ناظم الاطباء) دق و رجوع به دق شود || گدا (برهان) گدا و مفلس (ناظم الاطباء) : بر سر خوان سخن لذت( 1) ز من خواه که نیست در ابای سخن هیچ سیه کاسهء دک سیف اسفرنگی (از آنندراج (||) ص) محکم و مضبوط (برهان) محکم و استوار و مضبوط و سخت (ناظم الاطباء) محکم و پایدار : ز جنبش طرازیده معمار دوران اساس بناهای این بقعه را دک اثیرالدین (از آنندراج||) صدمه و آسیب و دکه( 2) (برهان) تصادم و ضرب (ناظم الاطباء) کوبش صدمه آسیب (از فرهنگ فارسی معین) : زآن روز یاد کن که کند همچو خاک پست کوه تنت زبانهء آتش به ضرب دک کمال غیاث (از آنندراج ||) سر، که به عربی رأس خوانند (برهان) : کسی را که نامش نیاشا بود دک و دیم او را تماشا کنیم( 3) طیان بمی (از فرهنگ فارسی معین) تَحلیق؛ بسیار ستردن دک (دهار) -بددک وپوز؛ در تداول، بی اندام با سر و شکلی بی اندام بدقیافه بددهن - دک و پوز؛ در تداول، سر و پوز دک و دهن (از فرهنگ فارسی معین) هیئت قیافه سر و وضع (با لحن تحقیر و تمسخر) (فرهنگ لغات عامیانه) - دک و پوز کاری را نداشتن؛ عرضهء انجام دادن کاری را نداشتن - دک و پوز کسی را له کردن؛ دک و دهن او را خرد کردن - دک و دندان؛ در تداول، سر و دندان - دک و دندان کسی را شکاندن؛ سر و دندان او را شکستن - دک و دنده؛ جمالزاده در فرهنگ لغات عامیانه گوید: بالاتنه قسمت از کمر به بالای بدن به استثنای اطراف عالیه و دو دست بیشتر در مورد اصابت ضربه یا صدمه ای به این قسمت بدن این لفظ را بکار برند: دک و دنده اش را خرد کردم، دک و دنده ام ضربه خورده است و درد می کند - انتهی اما محتمل هم هست که کلمه از توابع دنده باشد چنانکه رگ و روده و پک و پهلو و چک و چانه و جز آن - دک و دَوران؛ سعه و رفاه حال (یادداشت مرحوم دهخدا) - دک و دهان (دهن)؛ در تداول، سر و دهن دک و پوز (فرهنگ فارسی معین) دهان لب و دندان و دهان احیاناً دو فک، گویند: فلان کس بد دک و دهن است؛ یعنی لب و دهان و دندانهایی زشت دارد (از فرهنگ لغات عامیانه) - دک و دهن کسی را خرد کردن؛ توی دهان وی زدن (از فرهنگ لغات عامیانه) دهان وی را خرد کردن - دک و دهن نداشتن؛ عرضه و لیاقت نداشتن قدرت بیان نداشتن (از فرهنگ عوام) - دک و دیم؛ سر و صورت، چه دک به معنی سر و دیم به معنی صورت و رو بود (برهان ||) سر آدمی که از کچلی موی نداشته باشد (برهان) سر بی مو (ناظم الاطباء) کسی که چهارضرب زده باشد یعنی ریش و سبیل و ابرو و مژه پاک بتراشد و آنرا دک و لک گفتندی (از آنندراج) صورتی از دغ دق - دک و لک؛ دق و لق خشک و خالی (از برهان) (از آنندراج ||) - صحرای بی علف (برهان) (آنندراج) دغ || - سر بی موی (برهان) (آنندراج) دغ و رجوع به دق و لق شود || کوه و صحرایی که از سبزه و علف و بوته و خار و خلاشه خالی باشد (برهان) کوه بی بر و بی سبزه، و صحرای بی گیاه (ناظم الاطباء) دغ رجوع به دغ شود: أرض قرعاء؛ زمینی دک (مهذب الاسماء ||) درختی که برگهای آن تمام ریخته باشند || زمینی سخت که آنرا نتوان کندن (برهان) زمین سخت که پی برنگیرد (شرفنامهء منیری ||) پی دیواری که چینه بر بالای آن گذارند (برهان) پایه بنیان : ور به یزدان اقتدا کرده ست سلطان، واجب است شاه والا( 4) برنهد، چون حق نکو کرده ست دک انوری (از آنندراج) ( 1) - در اصل چنین است و وزن آن صحیح نیست، - ( باشد به معنی طعام ( 2) - به این معنی مأخوذ از دَکّ عربی است (از فرهنگ فارسی معین) رجوع به دَکّ شود ( 3 « لوت » گویا این بیت در آنندراج بعنوان شاهد برای معنی چهره آمده است ( 4) - والا = والاد؛ دیوار.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.