دقایق
[دَ یِ] (ع اِ) دقائق جِ دقیقه رجوع به دقیقه و دقائق شود || نکات باریک خرده ها: دقایق نظری و علمی : گفتن شعر و دقایق و مضایق آن کار امیرالمؤمنین نیست (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 238 ) او را [ امیر مسعود را ] در این باب بسیار دقایق است (تاریخ بیهقی ص 366 ) در دنیا او را یار نبود در دانستن دقایق (تاریخ بیهقی ص 644 ) این دقایق نگاه باید داشت (ذخیرهء خوارزمشاهی) چند غرض است که عاقل در تحصیل آن دقایق حیلت بجای آورد (کلیله و دمنه) تا بدین کار بروی و به دقایق حیله گرد استخراج آن برآیی (کلیله و دمنه) و به دقایق حیله گرد آن می گشتند (کلیله و دمنه) دقایقی که مرا در سخن بنظم آید به سرّ آن نرسد وهم بوعلی دقاقخاقانی در ملتمسات و مطالبات که از آن طرف رفتی دقایق ایجاب و ایجاز محفوظ داشتی (ترجمهء تاریخ یمینی ص 30 ) صاحب آنندراج آنرا جمع دقیق به معنی آرد باریک و چیز اندک دانسته گوید: اما فارسیان لفظ دقایق را که جمع است مفرد اعتبار کرده به ها که ضمیر جمع پارسی است آورده اند و بیت ذیل را از محسن تأثیر به عنوان شاهد آورده است : چو از شأن نزولت آگهی نیست دقایقهای قرآن را چه دانی و این صحیح نمی نماید چه در همین شاهد نیز دقایق همان جمع دقیقه به معنی نکات باریک است، اما دوباره جمع بستن آن در فارسی متداول بوده است چون شاهد ذیل از تاریخ بیهقی : منهیان و جاسوسان برای این کارها باشند تا چنین دقایق ها را نپوشانند (تاریخ بیهقی ص 366 ) - دقایق الحِکَم؛ نکته های باریک حکمت ها :بدین تقرب کاندر حقایق العلوم و دقایق الحکم از این هشیار امیر و بیدار ملک دید شاد شدم (جامع الحکمتین ص 17 ||) یک شصتم های ساعت دقیقه ها (فرهنگ فارسی معین) و رجوع به دقیقه شود || یک شصتم های درجه دقیقه ها : درجی در رقم شود مرفوع چون دقایق رسد به شصت آخرخاقانی کواکب را ز ثابت تا به سیار دقایق با درج پیموده مقدار نظامی (خسرو و شیرین ص 274 ) و رجوع به دقیقه شود - دقایق الحصص؛ که در زیجات می نویسند، عبارتند از غایات اختلاف نصف قطر تدویر که مرکز تدویر در ابعاد مختلف باشد، یعنی در میان بعد و ابعد و اقرب (از کشاف اصطلاحات الفنون).