دفلی
« خروب » [دِ لا]( 1) (ع اِ) دفل، که گیاهی باشد (از منتهی الارب) گیاهی است تلخ مزه با گلی چون گل سرخ و میوهء آن چون باشد الف آن الحاق راست لذا در حال نکره بودن تنوین می پذیرد، و برخی الف آنرا برای تأنیث میدانند و آنرا تنوین ندهند (از اقرب الموارد) خرزهره، و گویند آن سریانی است و بعضی گویند عربی است (از برهان) جوزهرج حَبَن حَ بین سم الحمار (برهان) عصل (منتهی الارب) رجوع به خرزهره شود : دفلی است دشمن من و من شهد جان نواز چون شهد طعم حنظل و خوره کجا بود دقیقی یکی پرّان تر از صرصر، دوم بّران تر از خنجر سیُم شیرین تر از شکّر، چهارم تلخ چون دفلی منوچهری ( 1) - در خوانده میشود « طفلی » فارسی با الف ممال [ دِ ] بر وزن.