دفعت
[دَ عَ] (از ع، اِ) دفعه کرت باره نوبه نوبت بار مرتبه رجوع به دفعه و دفعه شود : رسولیها کرده بود به دو دفعت و به بغداد رفته (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363 ) بچند دفعت خواستند که برسولیها برود و حیلت کرد تا از وی درگذشتی [ اموی ] (تاریخ بیهقی ( ص 255.