دغنجه
[دَ نَ جَ] (ع مص) سطبری زن و گرانی آن (از منتهی الارب) بزرگ و سنگین شدن زن (از اقرب الموارد ||) گام نزدیک گذاشته رفتن (از منتهی الارب) با گامهای متقارب راه رفتن (از اقرب الموارد ||) پیش آمدن و پس رفتن (از منتهی الارب) اقبال و ادبار (از اقرب الموارد)( 1 ||) میل کردن شتران بسوی آب (از منتهی الارب) دوباره روی آوردن شتران بر آب پس از ورود بر آن (از اقرب الموارد) ( 1) - در اقرب الموارد اقبال و ادبار با گام متقارب نهادن، به یک معنی ضبط شده است.