دعا

معنی دعا
[دُ] (ع اِمص) دعاء حاجت خواستن ج، أدعیه، دعوات (از آنندراج) استغاثه به خدا استدعای برکت تضرع درخواست از درگاه خدا (ناظم الاطباء) درخواست حاجت از خدا درخواست حاجت از خداوند برای خود یا دیگری خدای خوانی تیغ و شمشیر و خدنگ تیر از تشبیهات اوست و با لفظ رسیدن و رساندن و رفتن مستعمل است (آنندراج) : هر آینه چو دعا در صلاح خلق بود اجابتش را امید باشد از یزدانفرخی خود [ حسنک ] به زندگی گاه گفتی که مرا دعای نشابوریان بسازد و نساخت (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 184 ) ایزد برهانَدْت از بلاهاش به زین سوی من مر ترا دعا نیست ناصرخسرو معذرت حجت مظلوم را ردّ مکن یا رب و بشنو دعاشناصرخسرو ایزد مکنادم دعا اجابت گر جز که به فضلش بود سؤالمناصرخسرو تقصیر مکن کت به دعا خواسته ام تا خود به دعا بلا چرا خواسته ام ابوالفرج رونی از لفظ تاج باد دعای تو وآن او تو تاجدار بادی و او تاجِ دار باد مسعودسعد بر تن و جان تو هر مؤمن دعا گوید همی وآن دعا در دولت تو هست وقتی مستجاب میرمعزی (از آنندراج) مرد توبه کرد که به خلاف این مستوره که دعای او را حجابی نیست کار نپیوندد (کلیله و دمنه) آن درون ریشم که چون گیرم به کف تیغ دعا آسمان بهر شفاعت سر نهد بر پای من سنائی (از آنندراج) گر دعای نکو کند خواهد کآن دعا در تو مستجاب آیدسوزنی این دعا را انسیان تحسین کنند ختم کن تا قدسیان آمین کنندخاقانی گفته نودهزار اشارت به یک نفس بشنوده صدهزار اجابت به یک دعاخاقانی بر دعای دولتش در شش جهت هفت مردان یکزبان بینی بهمخاقانی من که نان ملک خورم بسجود سر زبر آرم از برای دعاخاقانی تا ندهندت مستان گر وفاست تا ننیوشند مگو گر دعاستنظامی یافت شبی چون سحر آراسته خواسته های به دعا خواستهنظامی بازآمد او بهوش اندر دعا لیس للانسان الاّ ما سعیمولوی برنکندی یک دعای لوط راد جمله شهرستانشان را بی مرادمولوی قوم دیگر می شناسم زَاولیا که زبانْشان بسته باشد از دعامولوی از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم (گلستان سعدی) سعدیا قصه ختم کن به دعا ان خیر الکلام قل و دلسعدی دعای منت کی بود سودمند اسیران محتاج در چاه بند ببایست عذر خطا خواستن پس از شیخ صالح دعا خواستن دعای ستمدیدگان در پست کجا دست گیرد دعای کستسعدی گر دعا جمله مستجاب شدی هر دمی عالمی خراب شدیاوحدی حافظ مراد می طلبد از ره دعا یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن حافظ بر بوی آنکه جرعهء جامت به ما رسد در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت حافظ از هر کنار تیر دعا می کنم روان باشد کزآن میانه یکی کارگر شودحافظ به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که بشکر پادشاهی ز نظر مران گدا را حافظ به طراز دامن ناز او چه ز خاکساری ما رسد نزد آن مژه به بلندیی که بگرد سرمه دعا رسد بیدل (از آنندراج) مراد خلق به یک دیدن تو حاصل شد دگر نماند دعایی که مستجاب کنند ملا نظیری (از آنندراج) که خود خواسته ست این چنینم پدر نباشد دعای پدر بی اثر نظام وفا مگر دعای من خسته مستجاب آمد که بخت باز مرا سوی آن جناب انداخت ؟ (از آنندراج) - امثال: اگر دعای طفلان را اثر بودی یک معلم زنده نماندی (امثال و حکم) به دعای کسی نیامده ایم که به نفرین کسی برویم (امثال و حکم) به دعای گربه سیاه باران نمی آید؛ (امثال و حکم) دعا خانهء صاحبش را می شناسد، یا راه می برد، نظیر: خیر در خانهء صاحبش را می شناسد (امثال و حکم) : خانهء خود را شناسد خود دعا تو بنام هر که خواهی کن ثنا مولوی دعا راست است اما سوراخ غلط است، نظیر: سوراخ دعا را گم کرده است (از امثال و حکم) دعایش عربی مستجاب شده؛ برعکس اجابت شده (فرهنگ عوام) دعای گوشه اللهم اجعلنی من التوابین و » نشینان بلا بگرداند (از مجموعهء مختصر امثال چ هند) سوراخ دعا گم کردن؛ مردی در استنجا بجای میخواند، شنونده ای او را چنین گفت (از امثال و حکم) : گفت شخصی « اللهم أرحنی رائحه الجنه » دعای استنشاق « من المتطهرین خوب ورد آورده ای لیک سوراخ دعا گم کرده ایمولوی - بد دعا؛ لعنت (ناظم الاطباء) - بددعائی؛ دعای بد کردن : [ کلانتر ] نگذارد که از اقویا بر ضعفا جبر و تعدی واقع شده، موجب بد دعائی گردد (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 48 ) - به دعا آمدن؛ شروع کردن در دعا (آنندراج ||) - برای دعا آمدن : به دعا آمده ام هم به دعا دست برآرحافظ -به دو دست دعا نگه داشتن؛ نگهداری کردن با تضرع به درگاه خداوند : دلا سلوک چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه داردحافظ - جماعت دعا؛ نماز عمومی و نماز جماعت (ناظم الاطباء) - خیر دعا؛ نیایش و دعای برکت (ناظم الاطباء) - دست به دعا برداشتن؛ تضرع و زاری به خدا کردن : زن کفشگر دست به دعا برداشت (کلیله و دمنه) - دعای بد؛ نفرین (ناظم الاطباء) لعن : و پیغمبر بر وی [ کسری اپرویز ] دعای بد کرد (فارسنامهء ابن البلخی ص 24 ) از تو نیکان را جز بد نرسید که دعای بد نیکانْت رسادخاقانی لاعن؛ دعای بد کننده (منتهی الارب) -دعای خیر، دعاء خیر؛ خیر کسی را در دعا خواستن (فرهنگ فارسی معین) 41 )؛ انسان از دعای خیر ملول نمیشود هر صبح و شام قافله ای / ضد نفرین دعای خوب : لایسأم الانسان من دعاء الخیر (قرآن 49 از دعای خیر در صحبت شمال و صبا می فرستمت حافظ همیشه باید در مقام اصلاح حال رعایا بوده، دعای خیر بجهت ذات اقدس و وجود مقدس حاصل نماید (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 48 ||) - نیایش (ناظم الاطباء ||) - تحیت و درود (ناظم الاطباء ||) - برکت (ناظم الاطباء) - دعای مستجاب؛ دعای اجابت شده و پذیرفته شده دعای برآمده : سحابستی قدح گویی و می قطرهء سحابستی طرب گویی که اندر دل دعای مستجابستی (منسوب به رودکی) - صیغهء دعا؛ (اصطلاح دستور زبان فارسی) فعلی است که از سوم شخص مفرد مضارع گرفته میشود و میان علامت مضارع (که دال آخر باشد) و حرف قبل از آن الفی درآورند، و در مورد نفی میمی بر آن افزایند: باد و مباد (در اصل بواد و مبواد)، کناد و مکناد، بیناد و مبیناد گاه باء تأکید بر سر فعل دعا درآید در بعضی فعلها صیغهء دعا در اول شخص و دوم شخص مفرد و سوم شخص مفرد و جمع مستعمل است (فرهنگ فارسی معین ||) اقوال مأثوره و عبارات متضمنِ درخواست سعادت یا شفا و طلب حاجت و جز آنها که بر کاغذ نویسند و با خود دارند و یا از بر بخوانند -امثال: باید برایت دعا گرفت [ به عتاب ]؛ تو دیوانه ای نظیر: باید برایت سر کتاب باز کرد (امثال و حکم) - دعا کتاب؛ کتاب دعا کتاب ادعیه (یادداشت مرحوم دهخدا) - دعای باران؛ نماز استسقا (غیاث) (آنندراج) : مینا به پای ساغر چون سر نهد بسجده چیزی دگر نخواهد غیر از دعای باران ملا طغرا (از آنندراج) - دعای بی وقتی کسی بودن؛ حرز جواد کسی بودن (یادداشت مرحوم دهخدا) و رجوع به حرز جواد شود - دعای پگاه؛ دعای مخصوص سحرگاه (آنندراج) : نارفته بجا آمدنت خواست دل از حق مقرون اثر باد دعاهای پگاهم واله هروی (از آنندراج) - دعای جوشن؛ دعای معروف که روز جنگ برای حفظ خود خوانند و چون جوشن وقایهء نفس خود دانند (از غیاث) (آنندراج) و رجوع به جوشن صغیر و جوشن کبیر شود : تن چو شد از زخم جوهردار حصن آهن است دل مشبک چون شد از پیکان دعای جوشن است صائب (از آنندراج) کشتهء تیغ تو کی باکش ز طعن دشمن است زخم تیغت چون حمایل شد دعای جوشن است اسیر (از آنندراج) - دعای سحر؛ دعا که سحرگاه خوانند : ذره صفت پیش تو ای آفتاب باد دعای سحرم مستجابنظامی - دعای قدح؛ نام دعایی است، و گویند به معنی نماز استسقا است (از غیاث) (از آنندراج) دعا که گرد قدح می نویسند در استسقا : بغیر حرف می از میکشان چه میخواهی که در نماز نخوانند جز دعای قدح( 1) محمدقلی سلیم (از آنندراج) - دعای گندم؛ نام دعایی است مأثور از ائمه که بر گندم خوانند و قسمت کنند (آنندراج) - دعای مأثور (مأثوره)؛ دعایی که از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم و صحابهء گرامی منقول است (از آنندراج ||) خواندن کلمات مأثور از آن حضرت و ائمه که از برای آمرزش و برآوردن حاجات در اوقات معین می خوانند || نیایش و نماز (ناظم الاطباء) نیایش || مدح و ثنا (ناظم الاطباء) : گر هست باشگونه مرا جام ای بزرگ بنهاده ام دعای ترا بنده وار پیشرودکی به آفرین و دعای نکو بسنده کنم بدست بنده چه باشد جز آفرین و دعا عنصری گل بزم از چو من خاری نیاید ز من غیر از دعا کاری نیایدنظامی -دعاثنا؛ صورت عامیانهء دعا و ثنا خواهش و درود - دعاثنا کردن؛ خواهش و درود کردن - دعا و ثنا؛ رجوع به دعاثنا شود - دعا و ثنا کردن؛ رجوع به دعاثنا کردن شود || تحیت درود سلام و تهنیت (ناظم الاطباء): بسم الله بعد الصدر و الدعا (تاریخ بیهقی ||) نفرین دعای بد : ای بسا نیزه های گنجوران شاخ شاخ از دعای رنجورانسنائی دعای ستمدیدگان در پست کجا دست گیرد دعای کستسعدی زورمندی مکن بر اهل زمین تا دعایی بر آسمان نرودسعدی (گلستان) ( 1) - ایهام دارد به اینکه در حق قدح می دعا می کنند.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.