دشخوار آمدن
[دُ خوا / خا مَ دَ] (مص مرکب) سخت آمدن صعب آمدن دشوار آمدن : ملک را این سخن دشخوار آمد فرمود تا مصارعت کنند (گلستان سعدی) وآنکه در نعمت و آسایش و آسانی زیست مردنش زینهمه شک نیست که دشخوار آید سعدی (گلستان) و رجوع به دشخوار شود.