دشتی
[دَ] (ص نسبی) منسوب به دشت صحرائی: این [ الان ] ناحیتی با نعمت سخت بسیار است، کوهیست و دشتی (حدود العالم||) صحرانشین ساکن در دشت از مردم صحرا : که دو پهلوان ایدر آمد به جنگ ز ترکان سپاهی چو دشتی پلنگفردوسی بهین جای هر جا که باشم تراست کجا گور دشتی است آب و گیاستاسدی تا نه بس مدت چنان گردد که با انصاف او آهوی دشتی امان یابد ز شیر مرغزار معزی || مجازاً، عربها اعراب : سواران دشتی ز رومی سوار به آیند در کوشش و کارزارفردوسی || در توصیف گیاهان، وحشی خودرو بیابانی بری مقابل باغی و بستانی (یادداشت مرحوم دهخدا (||) در اصطلاح موسیقی) یکی از آوازهای ایرانی، و آن نمونه ای است از زندگی ساده و بی آلایش نظیر زندگی بی تکلف چوپانی و صحرا و دشت نشینی این آواز در عین سادگی گاه چنان مؤثر و دلرباست که شنونده اشک حسرت بر گونه می فشاند گام دشتی با شور تفاوتی ندارد ولی نوت شاهد آن درجهء پنجم گام شور است (نوت شاهد حجاز) گام دشتی را میتوان مانند گام شور نوشت (فرهنگ فارسی معین از ( مقالهء خالقی در مجلهء موزیک شمارهء 10 ص 6.