دسیس
[دَ] (ع ص، اِ) گنده بغلی که به دوا نرود || کسی که او را پنهانی به جایی فرستند تا خبر بیاورد (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ||کباب (منتهی الارب) بریان شده در خاکستر (از اقرب الموارد) ج، دُسُس (اقرب الموارد ||) واحد دسس، ریاکاران رجوع به دسس شود (|| مص) پوشیده داشتن مکر و حیله را (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).