دسم
[دَ] (ع مص) سربند بستن شیشه را (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) بند کردن در را (از منتهی الارب) بستن در را (از اقرب الموارد ||) داخل کردن در جراحت چیزی را که بند کند آنرا (از منتهی الارب) فتیله قرار دادن در داخل جراحت (از اقرب الموارد) گوش و جراحت و جز آن بیاکندن از بهر بستن (تاج المصادر بیهقی) بند کردن گوش و جراحت و داخل کردن در آن چیزی که بند کند آنرا (آنندراج ||) ناپدید شدن اثر || اندک تر کردن باران زمین را || قطران مالیدن شتر را (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد ||) آرمیدن با زن (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان).