دسته داشتن
[دَ تَ / تِ تَ] (مص مرکب) دارای دسته بودن قبضه داشتن جایی برای گرفتن بدست داشتن دنباله داشتن دمکی داشتن|| اجزاء گردآمده داشتن || افراد بهم آمده داشتن جوقی و گروهی از نوعی بهم داشتن : کبوترباز معشوقی بدام آورده دلها را که از خیل ملک هم چون کبوتر دسته ای دارد سالک یزدی.