دستمزد
[دَ مُ] (اِ مرکب) مزدوری که به تازی اجرت گویند (از شرفنامه) مزد کار کسی مزد کارهای دستی اجرت کار مزد کسی که کاری کرده باشد (برهان) اجرت و مزدوری (غیاث) حق الزحمه : هرچه بخشم به دستمزد از من نپذیری و بس کشی بیکارخاقانی بدان نامه که بردی سالها رنج چه دادت دستمزد از گوهر و گنجنظامی دستمزدی می نخواهم از کسی دستمزد ما رسد از حق بسیمولوی چون کند در کیسه دانگی دستمزد آنگهی بیخواب گردد شب چو دزدمولوی چو مردان دست کاری پیشه کردم چو نیکان دستمزد خویش خوردم امیرخسرو دهلوی چو دریا چرا ترسم از قطره دزد که ابرم دهد بیش از آن دستمزد ؟ (از شرفنامهء منیری ||) شفاعت || امانت (برهان ||) مکافات نیکی و بدی (انجمن آرا) (برهان) جزا (یادداشت مرحوم دهخدا).