دست خالی
[دَ] (ص مرکب) تهی دست دست تهی صفرالید - دست خالی (به اضافه)؛ بی بضاعت و مایه و رجوع به دست تهی شود - دست خالی برگرداندن کسی را؛ مأیوس و ناامید و بی حصول مقصود او را بازگرداندن - دست خالی برگشتن یا آمدن؛ آمدن از سفر بی ره آورد و ارمغان || - بازآمدن از کاری یا رسالتی بی نتیجهء مطلوب - دست خالی ماندن؛ تهی و دور ماندن دست از : دست او خالی نخواهد ماند سالی هفتصد پای او خالی نخواهد ماند ماهی صدهزار منوچهری.