دستبند
[دَ تَ بَ] (معرب، اِ مرکب) بازیی است مجوس را که دست یکدیگر را گرفته به دور هم می چرخند همچون رقصیدن (از اقرب الموارد) قسمی بازی که عرب آنرا دَعکسه گویند (از مهذب الاسماء) نوعی از رقص ایرانیان قدیم که دست یکدیگر را گرفته و می چرخند و آنرا عرب دعکسه ساخته است (از قاموس) : و من حذق الموسیقار أن یستعمل الالحان المشاکله للازمان فی الاحوال المشاکله بعضها لبعض و هو أن یبتدی فی مجالس الدعوات و الولائم و الشرب بالالحان التی تقوم الاخلاق و الجود و الکرم و السخاء مثل ثقیل الاول و ما شاکلها، ثم یتبعها بالالحان المفرحه المطربه مثل الهزج و الرمل و عند الرقص، و الدستبند الماخوری و ما شاکله و فی آخر المجلس ان خاف من السکاری الشغب و العربده و الخصومه أن یستعمل الالحان الملینه المنومه الحزینه (رسائل اخوان الصفا) أو الفتیات حین لبسن خضراً من الدیباج یوم الدستبند (از ترجمهء محاسن اصفهان)( 1) دعکسه؛ دستبند بازیدن (از منتهی الارب) و رجوع به دَستبَند شود ( 1) - از شعری است که شاعری عرب در توصیف باغ احمد سیاه اصفهان گفته است و از ( این بیت مستفاد می شود که در این رقص لباس سبز می پوشیدند (از حاشیهء عباس اقبال بر ترجمهء محاسن اصفهان ص 36.