دست برگشادن
[دَ بَ گُ دَ] (مص مرکب) دست برگشودن گشودن دستها بالا بردن دستها : ای نفس جهد کن که چو مردان قدم نهی ور پای بسته ای به دعا دست برگشاسعدی || آزاد گذاردن اقتدار دادن و اختیار دادن : سعادت برگشاد اقبال را دست قران مشتری در زهره پیوستنظامی گردن ادبار بشکن پشت دولت راست کن پای بدخواهان ببند و دست نیکان برگشای منوچهری || تجاوز ( آغاز کردن : مردم ما نیز در کرمان دست برگشاده بودند و بی رسمی میکردند (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438.