دستاق
[دُ] (ترکی، ص، اِ) بندی و محبوس (آنندراج) محبوس در قید در زنجیر (ناظم الاطباء) : شدم دستاق ترک روز و شب در خانهء زینی تبسم حقهء لعلی تغافل عشوه آئینی فطرت (از آنندراج) ز هیبت تو نموده ست دست و پا را گم بدان طریق که در زیر تیغ کین دستاق میرزا طاهر وحید (از آنندراج) - دستاق ساختن؛ بندی و اسیر کردن محبوس کردن زندانی کردن : ای داور دادگر حدیثی گویم که کنی هزار تحسین دیروز که ساختند دستاق ما را در سلک آن ملاعین شطرنج من اوفتاد بی مرد من مانده پیاده و نه فرزین باقر کاشی (از آنندراج ||) توسعاً، زندان محبس.