آسغده
[سَ دَ / دِ] (ن مف) (از: آ، نا + سغده، سخته یعنی سنجیده و وزن کرده) نسنجیده و وزن ناکرده :
خاطر عاطر تو غارت کرد
گنج آسغدهء نهان قلم.مسعودسعد.
خاطر عاطر تو غارت کرد
گنج آسغدهء نهان قلم.مسعودسعد.