دژخی
[دُ]( 1) (ص مرکب) گرفته روی و سهمگین (از برهان) گرفته روی (شرفنامهء منیری) تند و خشمگین و بدخو و تندمزاج (از آنندراج ||) زندانبان و بندیوان (برهان) دژخم دژخیم و رجوع به دژخم و دژخیم شود ( 1) - در برهان به کسر و به فتح اول ضبط شده است.