آسغده

معنی آسغده
[سَ دَ / دِ] (ن مف) ساخته. آماده. سیجیده. بسیجیده :
همی بایدْت رفت و راه دور است
بسغده دار یکسر شغلها را.رودکی.
نشاید درون نابسغده شدن
نباید(1) که نَتْوانْش بازآمدن.ابوشکور.
که من مقدمهء خویش را فرستادم
بدانکه آمدنم را بسغده باشد کار.عنصری.
چو آمد سوی کاخ فغفور چین
ابا این بسغده دلیران کین.اسدی.
جائی که جنگ باشد پذرفته ایم صلح
وآنجا که صلح باشد آسغده ایم جنگ.
سوزنی.
|| گردآمده. فراهم شده :
تن و جان چو هر دو فرودآمدند
بیک جای هر دو بسغده شدند.ابوشکور.
(1) - نباید (در این بیت)؛ مبادا.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.