دژآگه
[دُ گَهْ]( 1) (ص مرکب) مخفف دژآگاه خشمگین (از برهان) (از ناظم الاطباء) : سوار جهان نیوزار دلیر چو پیل دژآگه( 2) و درنده شیردقیقی دژآگهی که به بیشه درون سپیده دمان ز بیم شنهء او شیر بفکند چنگالمنجیک بر در خانهء تو از فزع هیبت تو شیر ( چنگ افگند و پیل دژآگه دندان فرخی دژآگه ددی سهمگین منکر است بزور و دل از هر ددان برتر است (گرشاسبنامه ص 75 زین دیو دژآگه چو گشتم آگه زین پس نکند صید باحتیالمناصرخسرو شعاع کوکب ثابت به چرخ بر رهبر مسیر دیو دژآگه به خاک بر هنجار مسعودسعد (در صفت بیابان در شب ||) بداندیش (برهان) (از ناظم الاطباء) و رجوع به دژآگاه شود ( 1) - در برهان به کسر اول ضبط شده است ( 2) - ن ل: دژآگاه.