دژ
[دُ] (ص، پیشوند)( 1) زشت و بد (انجمن آرا) (آنندراج) بدکار بدعمل (ناظم الاطباء) دش بد سخت زشت اهل شر ضد خلاف مزید مقدم است و معنی زشت و بد به کلمه دهد چون: دژآباد، دژآهنگ، دژاگام، دژاگامه، دژآگاه، دژآگه، دژآلود، دژانگاه، دژبر، دژبراز، دژبرام، دژبرو، دژپسند، دژخدای، دژخم، دژخی، دژخیم، دژکام، دژکامه، دژگوار، دژگوارد، دژم|| خشمگین غضبناک - دژ ماندن؛ خشمگین و آشفته ماندن :همچنانکه عاشقان سرمست شوند از حقایق آن جهانی برافروزند و دژ بمانند بی یافت آن راه (معارف بهاء ولد ص 236 (||) اِ) بدعملی || شمار و عدد (ناظم الاطباء) ( 1) - پهلوی: دوش.