دز
[دُ] (اِ) دوز در تداول عامه، سرآستین پیراهن و قبا و غیره چنانکه هنگام پوشیدن جامه ای بر جامهء دیگر در تداول مردم قزوین در شعر رودکی : ای شمسهء خوبان من ای طرفهء ری لب را به « سپیدرک » گویند: دزت را بگیر (یادداشت مرحوم دهخدا) کلمهء باشد، یعنی سرآستین (از یادداشت مرحوم « سردزک » سپیدرک بکن پاک از می که تا حال معلوم نشده است چیست، شاید دهخدا).