درهم کشیده
[دَ هَ کَ / کِ دَ / دِ] (ن مف مرکب) متقلص و کوتاه شده و چین دار (ناظم الاطباء) مقمئن (منتهی الارب ): اقفعلال، تجعثم، تجعثن، تقلص، تکردس، تکنع؛ درهم کشیده شدن (از منتهی الارب ): اقرنباغ؛ درهم کشیده شدن در سرما اقورار؛ درهم کشیده شدن پوست تأبض؛ درهم کشیده شدن رگی که آن را نسا گویند تخدد، تخدید؛ درهم کشیده شدن گوشت و پوست تکنع؛ درهم کشیده شدن بندی به دوال قلوص؛ درهم کشیده شدن لب (از منتهی الارب ) و رجوع به درهم کشیدن شود.