دره

معنی دره
[دِرْ رَ / رِ]( 1) (اِ) دِرَّه تازیانه پوستی چند باشد باریک که برهم بدوزند یا برهم ببافند و گناهکاران را بدان تنبیه سازند و گاه باشد که دهل و نقاره را بدان نوازند (برهان) (جهانگیری) چرمی که محتسب بدان حد زند (غیاث) گویا معرب تُرنا باشد، درهء عمر، ترنائی که بدان مردم را زدی برای نهی منکر و امر به معروف جامع و پارچهء دراز که یک بار آن را بتابند و دولا کنند و بار دیگر تافته کنند و عامه ترنا گویند (یادداشت مرحوم دهخدا) طَبطَبیَّه عَرَقَه مِخراق (منتهی الارب ) مِخففه (دهار) : عمر را دیدند به گوشهء مزکت اندر خفته روی سوی دیوار کرده و دره در زیر بالین نهاده و پیراهنی پوشیده و برآن پاره های بسیار دوخته (ترجمهء طبری بلعمی) ایوب را خدای عزوجل گفت ضغثی بگیر، و ضغث دره باشد یا دستهء چوبهای باریک و رحمه زن خویش را بزن به یکبار (ترجمهء طبری بلعمی) من مرد ذوالفقارم و تو مرد دره ای دره کجا بس آید با ذوالفقار من زی ذوالفقارم آید سیصد هزار تو زی دره نامده ست یکی از هزار من ناصرخسرو تا برنزند کسی به بیغاره بر ساقت چوب و بر سرت درهناصرخسرو یا چون عمر به دره جهان را قرار ده یا چون علی به تیغ فراوان حصارگیر گه یزدجرد مال و گهی ذوالخمار کش گه زخم دره دار و گهی ذوالفقارگیرسنائی در ره دین سلاح درهء او [ درهء عمر ] کرده خونها مباح درهء اوسنائی ذرهء خاک درش کار دو صد دره کرد( 2) راند بدان آفتاب بر ملکوت احتساب خاقانی محتسب صنع مشو زینهار تا نخوری دره ابلیس وارنظامی درهء محتسب که داغ نهست از پی دوغ کم دهان دهستنظامی مال و ملکش بود دلق و دره ای زان نمی ترسید از کس ذره ایعطار پس بفرمود تا ربیع را فروکشند و دره بزدند و خازن را پنج دره بزدند (جوامع الحکایات) یا به زخم دره ده او را جزا آنچنانکه رای تو بیند سزامولوی آتش از قهر خدا خود ذره ای است بهر تهدید لئیمان دره ای استمولوی آن مردی که چون درهء عدل در دست امضای اقتضای عقل گرفت ابلیس را زهرهء آن نبود که در بازار وسوسهء خویش به طراری و دزدی جیب دلی بشکافد (مجالس سبعه ص 50 ) مجبران باید که قیاس کنند این معنی را با دره و نار و صلب که به همه حال علی به از عمر باشد و ذوالفقار از دره کمتر نیست (النقض ص 1367 ) محتسب عارف علوی که بی ریا و سمعه دره بر دوش نهاده و همه سال نهی منکرات را میان بسته (النقض ص 164 ) عمر دره برگرفت و از خانه بیرون آمد و به حضور جمهور مهاجر و انصار دره برآورد (النقض ص 340 ) همی زدند مرا غرچکان سنگین دل چو دره بردهل عید و پتک برسندان روحی سمرقندی (از جهانگیری) فش عمامه درآمد به احتساب رخوت براند دره به نهی محرمات دگر (نظام قاری ص 15 ) - دره کاری کردن؛ زدن به دره، از قبیل چوب کاری کردن (از آنندراج) تعذیب کردن برای سیاست و تازیانه زدن (ناظم الاطباء) : به مستیش در احتساب اشتلم هوا را کند دره کاری ز دم ظهوری (از آنندراج) ( 1) - در برهان و جهانگیری بضم اول ضبط شده است ( 2) - اشاره به درهء عمر.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.