دره

معنی دره
[دَ رَ / رِ / دَرْ رَ / رِ] (اِ)( 1) گشادگی میان دو کوه (برهان) گشادگی میان کوه را به شکنبه تشبیه نمودند و دره گفتند (جهانگیری) گشادگی میان کوهها بخصوص در آنجایی که رود روان می گردد وادی و گشادگی میان تپه ها، که مخصوص به روان گشتن رود است (از ناظم الاطباء) وادی چون درهء نیل بستر رود مسیل مقابل ماهور (یادداشت مرحوم دهخدا) تنگ (لغت فرس اسدی) شاجنه شَجن (از منتهی الارب ) هُوَّه : ترکان گنجینه گروهی مردمانند اندک و اندر کوهی که میان ختلان و چغانیان است اندر دره ای نشسته اند (حدود العالم) کوه و درهء هند مرا ز آرزوی غزو خوشتر بود از باغ و بهار و لب مرزوی فرخی در این بیم( 2) بودند و غم یکسره که گرشاسب زد ویله ای( 3) از درهاسدی نشیمنش گفت آن شکسته دره که بینی پر از دود و دم یکسرهاسدی چند گوئی که از آن تنگ دره حجت هم برون آمدی ار نیک سوارستی ناصرخسرو من رهی را از جفای دشمن اولاد تو خوابگاه و جای غیر از دره و کهسار نیست ناصرخسرو خارو سنگ درهء یمگان از طاعت تو در دماغ و دهن بنده ات عود و شکر است ناصرخسرو منگر بدانکه در درهء یمگان محبوس کرده اند مجانینمناصرخسرو درهای حوادث باز است و دره های نجات فراز (سند بادنامه ص 327 ) از آن برف سر در جهان داشته دره تا گریوه شد انباشتهنظامی ز شیرین گیاهان کوه و دره شکر یافته شیر آهو برهنظامی اگر درهء هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد زمام از کفش درگسلاند (گلستان سعدی) سیه گشته چشمش برآهوبره برآورده کبکان خروش از درهخواجو زنگار فشاندند یکسره بردشت و که و پشته و دره هدایت (از آنندراج) -امثال: دره ای پاک نگذاشته است؛ روباهی از درد شکم به طبیب شکایت برد طبیب گفت از خاک آن دره که ملوث نکرده باشی خور روباه تأملی کرده گفت اگر دارو منحصر است مرگ من ناگزیر باشد، چه درهء پاک بجای نمانده ام (امثال وحکم) - درهء آسمان؛ کنایه از کهکشان است و به عربی مجره خوانند (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) - درهء بیداد؛ درهء سخت عمیق و دراز و خشک نهایت عمیق که آواز به تک آن نرسد، یا آوا از تک آن برنیاید که کس آنجا مر کس را نرسد (از امثال و حکم ||) - مجازاً، جای بی فریادرس ظلمکده || راهی که در کوه باشد (غیاث) راه باریک میان دوکوه که آن را در نیز گویند (شرفنامهء منیری ||) گوی که آب روان در زمین کند || مزید مؤخر امکنه قرار گیرد جزء دوم بعضی اعلام امکنه چون: آسمان دره آودره اخی پی دره ازدره اغوزدره الدره اولنگ دره بیم دره تلمادره تنگ دره توی دره جال دره جودره جهنم دره خرم دره خشک دره ده دره دی دره دیوان دره سردره سه دره سیاه دره شهریاردره شیردره شیل دره طولندره پی فغندره کلاپی دره کل دره کوله دره گرم دره گزدره گلاب دره گیودره ملاعلی دره ملیه دره منزل دره میان دره نودره نیاردره واودره هزار دره یورت سه دره (یادداشت مرحوم دهخدا ||) شکنبهء گوسفند و غیره (برهان) شکنبه و شکم که معدهء بهائم باشد (از غیاث) (آنندراج) (انجمن آرا) شکنبه (جهانگیری) (شرفنامهء منیری) کده که شکنبهء گوسفند و غیره باشد (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی) کرش (دهار) شکنبه و کرش، و آن در ستور نشخوارکننده است بجای معده در انسان (یادداشت مرحوم دهخدا) : درهء من شده ست از نِعَمَت چون زنخدان خصم پرعذرهکسائی گرگ از رمه خوران و رمه درگیا چران هریک به حرص خویش همی پر کند دره ناصرخسرو ده مرغ مسمن تو به تنهای بخوردی او دره گاوی به ده انباز نیابد سوزنی (از جهانگیری) روث سرگین است لیکن فرث سرگین دره (نصاب ||) پوست شکنبه که بر روی دهل و طبل و تار و امثال آن کشند پوست نازک که بردف و دهل و نقاره و مانند آن کشند (یادداشت مرحوم دهخدا) : چیست آن گرد بزرگ اشکم دورویهء زشت دره در روی کشیده به شکم در دره نی بی خبر باشد از جنگ و بی آگاه از صلح هیچ صلحی به جهان بی وی و جنگی سره نی سوزنی (در لغز طبل ||) دهن (شرفنامهء منیری) و در سایر مآخذ به این معنی دیده نشد ( 1) - اوستائی: حاشیهء برهان) ( 2) - ن ل: سوگ ( 3) - ن ل: نعره ای )Darna : دره، گردنه) به یونانی ) darena.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.