دره
[دِرْ رَ] (ع اِ) آلت زدن (منتهی الارب ) تازیانه که بدان زنند (از اقرب الموارد) آنچه بزنند بدان (دهار) دره و رجوع به دره شود || شیر (منتهی الارب ) لبن (اقرب الموارد ||) خون (منتهی الارب ) دم (اقرب الموارد (||) اِ مص) بسیاری شیر و روانی آن (منتهی الارب ) سیلان و جاری شدن شیر و کثرت آن( 1) (از اقرب الموارد ||) نوع شیردادن (ناظم الاطباء ||) ریزندگی و ریزندگی است (از اقرب الموارد ||) گرمی بازار و روانی آن « صب » باران (منتهی الارب ) گویند للسحاب دره، یعنی ابر را (منتهی الارب ) گویند للسوق دره؛ یعنی رواج دارد (از اقرب الموارد ||) گویند مر علی درته؛ یعنی چیزی او را منصرف نمی کند و باز نمی دارد (از اقرب الموارد ||) گویند للساق دره؛ یعنی برای دویدن دور زد (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) ج، دِرَر [ دِ رَ ] (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) ( 1) - در اقرب الموارد سیلان و کثرت شیر به دو معنی جداگانه ضبط شده است.