درونی
[دَ] (ص نسبی) مقابل برونی (از آنندراج) درون اندرون اندرونی (ناظم الاطباء) داخلی مقابل بیرونی خارجی (یادداشت مرحوم دهخدا ||) باطنی مقابل بیرونی ظاهری (یادداشت مرحوم دهخدا) باطن (ناظم الاطباء) معنوی حقیقی (ناظم الاطباء) : پیش بیرونیان برونش نغز وز درونش درونیان را مغزنظامی خواری خلل درونی آرد بیدادکشی زبونی آردنظامی || مونس و معتمد (ناظم الاطباء) خودمانی (یادداشت مرحوم دهخدا) اهل درون؛ بطن من فلان و به؛ درونی و خاصهء وی شد (منتهی الارب (.