دروغ

معنی دروغ
[دُ]( 1) (اِ)( 2) سخن ناراست قول ناحق خلاف حقیقت مقابل راست مقابل صدق کذب (غیاث) صاحب آنندراج گوید: مقابل راست چون گریهء دروغ، اشک دروغ، آه دروغ، وعدهء دروغ، صبح دروغ، و زشت و مصلحت آمیز از صفات اوست، و با لفظ گفتن و بستن و پرداختن و زدن و آوردن و یافتن و بر سر کسی فروکوفتن، به صلهء بر مستعمل است - انتهی سخن ناراست و ناحق و کذب و بهتان و سخن خلاف (ناظم الاطباء) سقم (یادداشت مرحوم دهخدا) اِزل اِفک اُکذوبه خُزَعبِلَه خُلق کَذِب مُزَوَّر (دهار) اَفیکَ ه اُمنیَّه بَطیط بَناتُ عِبْر بُهت بُهتان بَهتَره تَرفَند تَعاتِع تَکَ ذُّب چُوبَک خَبط خَبَنات خُرمان خُلابِس خُلابیس خَلف خَیس دِقرارَه دُهدُرّ دُهدُنّ رَهَق زور زهْو سُرو سِمهاج سُمَّه سُمَّهی شُقّاری شُقَر شَهل طِخز طَفانین عِضه عَضیهه فَرش فَریّ فِریَه فَنَد قَتّ کاذِبَه کُذّاب کُذبان کُذبی گزاف لُغن مَکذَبَه مَکذوب مَکذوبَه مَین نَکیثَه وَلع هِتر یَهَیِّر (منتهی الارب ) دروغ ارز و آزرم کمتر کند وگر راست گوئی که باور کندابوشکور محال را نتوانم شنید و هزل و دروغ که هزل گفتن کفر است در مسلمانی منجیک به نزدیک تو رنگ و بند و دروغ سخن های پیران نگیرد فروغفردوسی اگر جفت گردد زبان با دروغ نگیرد ز بخت سپهری فروغفردوسی سرمایهء من دروغ ا ست و بس سوی راستی نیستم دسترسفردوسی زبان را مگردان به گرد دروغ چو خواهی که تاج از تو گیرد فروغ فردوسی دروغ آنکه بیرنگ و زشت است و خوار چه بر پایکار و چه بر شهریارفردوسی ندانی تو گفتن سخن جز دروغ دروغ آتشی بد بود بی فروغفردوسی یکی دیگر افکن برین هم نشان دروغ از گناه است با سرکشانفردوسی دروغ زیر خبر دان و راست زیر عیان اگر دروغ تو نیکوست راست نیکوتر عنصری حاجب فاضل آن ناصح که دروغ است، چون او ناصحی وی قوم غزنین را نصیحتهای راست کرد (تاریخ بیهقی) آن پادشاهان که ایشان را قهر کرد [ اسکندر ] راست بدان مانست که در آن باب سوگند گران درشت است و آن را راست کرده است تا دروغ نشود (تاریخ بیهقی چ 2 فیاض ص 113 ) دروغ از بنه آبرو بسترد نگوید دروغ آنکه دارد خرداسدی به موبد چنین گفت هرگز دروغ نگیرد بر مرد دانا فروغاسدی دروغ به راست مانا به که راست به دروغ مانا (قابوسنامه) تا هرچه بداد مر ترا خوش خوش از تو به دروغ و مکر بستاندناصرخسرو بررس که چه بود نیک اسما منگر به دروغ عامه و غوغاناصرخسرو گوش همی گوید از محال و دروغ راه بکن سفت و استوار مراناصرخسرو دروغ سوی سخن پیشگان روا نشود و گرچه روی و ریا را همی کنند روی ناصرخسرو به نظم اندر آری دروغ و طمع را دروغ است سرمایه مر کافری را ناصرخسرو وین هرچه همی زیر شب و روز بزاید فرزند دروغند و مزور همه یکسر ناصرخسرو دلتان خوش گردد به دروغی که بگویند این بیهده گویان که شما از فضلائید ناصرخسرو چون خود نکنی چنانکه گوئی پند تو بود دروغ و ترفندناصرخسرو زال افسون کرد و سیمرغ آمد از افسون تو روستم به شد چو سیمرغ اندرو مالید پر من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر در قیامت روستم گوید که من خصم توام تا چرا بر من دروغ محض گفتی سربسر امیر معزی (از آنندراج) زبان را از دروغ بسته گردانیدم (کلیله و دمنه) می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و دروغ مؤثر و مثمر و راستی مهجور و مردود (کلیله و دمنه) چو خاتمم به دروغی به دست چپ مفکن که دست مال توام پای بند مال نصاب خاقانی چو من ناورد پانصد سال هجرت دروغی نیست ها، برهان من، هاخاقانی نه دروغ است خواب پاکان زانک از سر صدق خواب دیدستندخاقانی کی دروغی قیمت آرد بی ز راست در دو عالم هر دروغ از راست خاست مولوی دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز سعدی گر حکیمی دروغ سار مباش با کژ و با دروغ یار مباشاوحدی دل چون بدید موی میان تو در کمر گفت این دروغ بین که برین راست بسته اند( 3) شیخ اوحدی (از آنندراج) زین گریهء دروغ که ای پیر می کنی آبی به شیر از سر تزویر می کنی صائب (از آنندراج) فریب عشق به آه دروغ نتوان داد شکار خضر به دام سراب نتوان کرد صائب (از آنندراج) مکافات دروغی جز دروغی (از ابدع البدایع) نیست در دین شرع و مذهب عقل خصلتی ناستوده تر ز دروغ نشود جمع بانفاق وفاق ندهد چهرهء دروغ فروغ ؟ (از امثال و حکم ذیل: اگر جفت گردد) دروغی که حالی دلت خوش کند به از راستی کت مشوش کند ؟ (از امثال و حکم) اِکذاب؛ بر دروغ داشتن کسی بُهتان؛ دروغ نهادن بر کسی دروغ حیران کننده خَلق؛ دروغ نهادن زور؛ سخن دروغ (دهار) اِمتِلاح؛ دروغ با راستی و حق آمیختن اِهرِماع؛ بدروغ گریستن بر کسی بَناتُ عِبْر؛ دروغ و باطل زَرق؛ پرهیزگاری از روی ریا و دروغ سُماق؛ دروغ ساده فُلقان؛ دروغ آشکارا و صریح هَلطَ ه؛ خبری که بشنوی آن را و نه راست شماری و نه دروغ (منتهی الارب ) تَفنید؛ به دروغ و خرفی نسبت کردن (ترجمان القرآن جرجانی) -امثال: دروغ بی حد و گرگ سپهدار، نظیر: شتر بر کک (کیک) نشست و رفت به بغداد؛ (در مورد دروغهای بزرگ و شاخدار بر سبیل استهزاء ایراد می شود) (امثال و حکم) دروغهای دستهء نقاشی؛ تعبیری مثلی از دروغهایی فریبنده دروغ هرچند چرب تر بهتر (از شاهد صادق) - بدروغ؛ دروغین : فسانهء کهن و کارنامهء بدروغ بکار ناید رو در دروغ رنج مبرفرخی - به گرد دروغ گشتن؛ به دروغ گفتن پرداختن قصد دروغ گویی کردن متوسل به دروغ گشتن : و گر هیچ گردی به گرد دروغ نگیرد دروغت بر من فروغفردوسی به گرد دروغ ایچ گونه مگرد چو گردی بود بخت را روی زردفردوسی به گرد دروغ آنکه گردد بسی از او راست باور ندارد کسیاسدی -بی دروغ؛ بی شک : شه چو دریاست بی دروغ و دریغ جزر و مدش به تازیانه و تیغ نظامی - پیوسته دروغ؛ کسی که دائم دروغ گوید : زین عشوه فروشنده پیوسته دروغی زین بیهده اندیشهء بگسسته فساریسنائی -دروغ آمدن؛ دروغ پنداشتن، دروغ جلوه کردن کذب به نظر رسیدن : و گر گویم از من گروگان مجوی دروغ آیدش سربسر گفتگویفردوسی -دروغ آوردن؛ دروغ گفتن ازهاف زُهوف (از منتهی الارب ) - دروغ از آب درآمدن؛ هویدا گشتن که دروغ است - دروغ داشتن؛ تکذیب (ترجمان القرآن جرجانی) مجوز (از منتهی الارب ) - دروغ دانستن؛ دروغ فرض کردن دروغ شمردن : تو این را [ شهنامه را ] دروغ و فسانه مدان به یکسان روش در زمانه مدانفردوسی -دروغ درآمدن؛ معلوم شدن که دروغ است (یادداشت مرحوم دهخدا) - دروغ دستهء نقاشی؛ دروغ گنده دروغ شاخدار سخن ناراست پر آب و تاب - دروغ راندن؛ دروغ گفتن : دروغ و گزافه مران در سخن به هرتندیی آنچه خواهی مکناسدی دروغی مران بر زبان و مدان که صدقی رود بر زبان خلق را خاقانی (دیوان چ سجادی ص 811 ) - دروغ زادن یا زاییده شدن؛ متولد گشتن دروغ ساخته شدن دروغ : ز اندیشه های بیهده زاید دروغ چون شب سیاه باشد هم مندیش ناصرخسرو - دروغ زشت فروگفتن؛ دروغهای ناهنجار و گزاف به گوش کسی خواندن : چندان دروغ زشت فروگویمش بسر تا چون کدو شود سر آن قلتبان ز باد حکیم زلالی (از آنندراج) - دروغ ساختن؛ سخن یا داستان ناراست جعل کردن سخنی کذب فرابافتن کذب - دروغ سگالیدن؛ اندیشهء دروغ کردن دروغ اندیشیدن : دروغ ایچ مسگال ازیرا دروغ سوی عاقلان مر زبان را زناست ناصرخسرو - دروغ شاخدار؛ در اصطلاح عامیان، دروغ بزرگ دروغ نمایان و آشکارا دروغ عجیب دروغ حیرت انگیز دروغ اغراق آمیز و رجوع به شاخدار در ردیف خود شود - دروغ شدن؛ دروغ گردیدن دروغ درآمدن نادرست شدن خبری: حنث، دروغ شدن سوگند (دهار) (تاج المصادر بیهقی) - دروغ و دَوَل؛ از اتباع، ناراست و کفرآمیز (یادداشت مرحوم دهخدا) - راست و دروغ؛ درست و نادرست صحیح و سقیم : خواستیم که بدانیم اندر این جستار راست و دروغ این سخن (کشف المحجوب ابویعقوب سجزی) - زبان پردروغ؛ که دائم به ناراستی و کذب سخن گوید کذاب بسیار دروغ : همان بددل وسفله و بی فروغ سرش پر ز کین و زبان پر دروغفردوسی -سوگند دروغ کردن؛ به دروغ سوگند خوردن احناث حنث (از منتهی الارب ) : اگر آن سوگندان را دروغ کنم از خدای بیزارم (تاریخ بیهقی) - وعدهء دروغ؛ وعدهء کاذب کاذبه : چند دهی وعدهء دروغ همی چند چند فروشی به من تو این سرو سروا اورمزدی حیف است اگرچه کذب رود بر زبان تو از وعدهء دروغ دمی شاد کن مرا صائب (از آنندراج ||) تیرگی کدورت (براهین المجم) : بیا ساقی آن آب آتش فروغ که از دل برد زنگ و از جان دروغ از پارسی باستان: ،drog پهلوی ،durogh : (منسوب به فخر گرگانی) ( 1) - به فتح اول نیز آمده (آنندراج) ( 2) - تلفظ قدیم نیز ایهام دارد « دروغ بستن » به ترکیب - (draogha ( اوستا: 3 ،drauga.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.