درنگی نمودن
[دِ رَ نُ / نِ / نَ دَ] (مص مرکب) درنگی کردن کندی کردن آهستگی کردن تأخیر کردن تدکل فشل هلهله (منتهی الارب ): هنبته؛ سستی و درنگی نمودن در کار عوق، عوقه، عیق؛ درنگی نماینده (منتهی الارب || ) ادامه دادن باقی نهادن: ادامه؛ همیشه داشتن چیزی را و درنگی نمودن در آن (از منتهی الارب ) غرب؛ تمادی و درنگی نمودن (از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی هم صدا برای اندروید
برنامه فرهنگ فارسی هم صدا یک فرهنگ لغت فارسی به فارسی بر اساس فرهنگ لغت دکتر معین می باشد.
مشاهده جزئیات محصول
