درشت اندام
[دُ رُ اَ] (ص مرکب) که اندامی درشت دارد که اندام او کلان باشد درشت بدن درشت هیکل جافی حِ َ ض جْم خَطلاء عَشز عِظْیَر عُکْبُره عِلْکِد عِلْکِر عَلْکَز عَلَنْکَز غَطْیَر فدوکس قَبَعْتَری قصاقص قصقاص کَعْبَره کَلِع مَتن مَکْنَئِب حُضاجِم حِضْ جِم درشت اندام سطبر گوشت عَشَنْزَر عَشَنْزَره سخت و درشت اندام و بزرگ از هر چیزی عَشَوْزَن مرد سخت و درشت اندام غَضْفَر غضنفر درشت اندام درشتخوی لُکّ لَکیک ملکَّک درشت اندام پرگوشت مَتانه درشت اندام و سخت گردیدن مرد هذلول؛ اسب دراز درشت اندام هضب؛ سخت و درشت اندام توانا هلوف؛ مرد گران سنگ درشت اندام گران جان هَمِر؛ درشت اندام فربه (از منتهی الارب ).