دردآلود
[دَ] (ن مف مرکب) دردآلوده آلوده به درد دردناک دردمند دلگیر غمناک (ناظم الاطباء) : ز آه آن طفلکان دردآلود گردی از غار بردمید چو دودنظامی آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر سعدی روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را گواه رنجوریحافظ ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من در فراقت شد به گردن آه دردآلود من اسیری لاهیجی (از آنندراج).