دربست
[دَ بَ] (ن مف مرکب) دربسته || کنایه از تمام و کمال و بی قبض و تصرف غیری (آنندراج) خانه یا کالسکه یا اتومبیل و غیره که به یک کس به اجاره دهند و موجر حق نداشته باشد دیگری را شریک مستأجر کند به اختیار کسی دادن چیزی بدون حق مشترک ساختن دیگری در آن چنانکه خانه یا اتومبیل و غیره جای اجاره ای که کس دیگر جز تو و کسان تو در آن ننشیند (یادداشت مرحوم دهخدا (||) ق مرکب) توأماً کلاّ تماماً بتنهایی بی مشارکت دیگری : می کشم از هرزه گردی پا به دامان جنون خانهء زنجیر اگر دربست ملک ما شود دانش (از آنندراج).